شمارهی نوشته: ١٣/۵
دكتر تقی وحیدیان كامیار
استاد زبانشناس، مشهد
وندها در زبان فارسی
"وند" چیست؟ وند تكواژیست كه معنی مستقل ندارد و در ساخت واژه یا صرف آن به كار میرود (وند صرفی واژه نمیسازد بلكه شكل صرفی واژه را تغییر میدهد. مانند نشانههای جمع در "مردان" و "درختها" یا "ی" نكره در "كتابی خرید؟" یا تكواژ تفضیل در "خوبتر".).
وندی را كه در ساخت واژه به كار میرود وند اشتقاقی و وندی را كه شكل صرفی واژه را تغییر میدهد، وند صرفی مینامند.
وند اشتقاقی به آغاز یا پایان یا میان پایه افزوده میشود. (پایه جزء اصلی واژهی مشتق است كه وند به آن افزوده میشود).
ساخت واژه در زبانهای مختلف یكسان نیست. در بعضی زبانها مثل چینی هر واژه از یك تكواژ درست میشود. در بعضی از زبانها مثل فارسی از "وند" و تركیب استفاده میشود و در زبانهای گروه سامی "وند" وجود ندارد.
ساخت واژه در زبان فارسی سه گونه است:
١- واژهی ساده كه معمولن بچهها و بیسوادان میسازند. مانند لوس، خیت، لیغ، مفت، خل، ملوس، افه. همچنین واژههای دخیل مانند رادیو، تلفن، آسفالت، بنزین.
٢- واژهی مركب كه از تركیب دو و بهندرت سه واژه، كه هر یک معنی مستقل دارند، ساخته میشود. مانند داروخانه، اجاقگاز، چراغبرق، چارشاخ، چراغسبز، خیمهشببازی، شترگاوپلنگ (زرافه)
(ممكن است جزئی از واژهی مركب كاربرد مستقل نداشته باشد گرچه معنی مستقل دارد، مانند "بین" در "دوربین")
٣- واژهی مشتق كه از افزودن وند به پایه ساخته میشود. پایه میتواند ساده باشد یا مركب یا مشتق. بنابراین واژهی مشتق بر سه گونه است:
یك: وند با پایهی ساده. مانند همدل، بیكار، كارگر، رنجور
دو: وند با پایهی مركب. مانند درستكاری (درستكار + ی)، ناشادكام، رودخانهای
سه: وند با پایهی مشتق. مانند ناسازگار (نا +سازگار)، همدلی، شكیبایی، سرتاپا
به هر حال هر واژهای كه وند داشته باشد؛ مشتق است، پایهی این واژهی مشتق میتواند فعل باشد مانند شنونده، شنوا، رها، گیره یا صفت مانند خوبی، راستین، سفیده یا اسم مانند پایه، دماغه، ماهواره، هوایی، آهنین، پشمینه یا ضمیر مانند خودی، تویی.
انواع وند
وند از نظر جای آن نسبت به پایه بر سه گونه است:
پیشوند، پسوند، میانوند.
پیشوند آنست كه در آغاز پایه میآید: همسفر، نادرست، بیهوش.
پسوند آنست كه در پایان پایه میآید :گلزار، دردمند.
میانوند آنست كه به درون پایه افزوده میگردد: سرتاپا، رنگوارنگ
وند مختص (خاص) و وند مشترك
وندها نیز مانند بعضی از كلمات از نظر نوع میتوانند مختص باشند یا مشترك.
كلمهی مختص مانند "هرگز" كه فقط قید است. كلمهی مشترك مانند "این" كه در جملهی "این كتاب را بردار" صفت است و در جملهی "این را بردار" ضمیر یا "چه" كه میتواند صفت باشد مثل "چه راهی را انتخاب كرد؟ " یا ضمیر مثل "چه را انتخاب كرد؟".
"وند" نیز میتواند مختص باشد، یعنی فقط "وند" باشد. مانند پیشوند "فرا" در واژهی "فراگیر "یا "مند" در "کارمند "و میتواند هم مشترك باشد. مانند "بر" كه در "ابری از كوه برآمد " پیشوند است و در "فرهاد بر اسب نشست" حرفاضافه.
مسالهی اشتراك یك لفظ امری بدیهی است و در دستورهای زبان به آن اشاره گردیده است. مثلن واژهی "بعضی" در "بعضی مردم" صفت است و در "بعضی رفته بودند" اسم مبهم. واژهی "پیش" در "هفتهی پیش" صفت است، در "پیش رفتم" قید است، در "پیش علی رفتم" حرفاضافه است و در "پیشلباس را دوخته" اسم.
با این مقدمات به بررسی مشروح انواع وند میپردازیم:
الف. پیشوند(Prefix)
پیشوند همانند دیگر وندها بر سه گونه است:
١- پیشوند با پایهی ساده. مانند: همكار، نادرست، بیهوش، دریافت، بیكار، باسواد.
٢- پیشوند با پایهی مركب. مانند: ناشادكام (نا+شادكام) (شادكام مركب است)، نادلپذیر.
٣- پیشوند با پایهی مشتق. مانند: بیدادگر ("دادگر" مشتق است)، ناهماهنگ، ناسازگار.
از طرفی پیشوندها نیز مانند پسوند و میانوند به مختص و مشترك تقسیم میشوند:
پیشوندهای مختص عبارتند از:
١- فر، در: فرسودن
٢- فرا، در: فراگیر ، فراخور. "فرا" پیشوند مختص است گرچه واژهی "فراتر "در فارسی صفت تفضیلی مشترك با قید تفضیلی است (كار فراتر رفت) اما "فرا" به عنوان صفت كاربرد ندارد).
٣- نا، در: ناشناس، ناامید، ناهماهنگ، ناسپاس.
باید دانست كه آن واژهها یا تكواژهایی "مشترك" هستند كه از نظر معنی نیز یكسان باشند. مثلن پیشوند "به" در واژههای "بساز" (سازگار) و "برو" (رونده) كه معنی صفت فاعلی را به واژه میافزاید، با "به" حرفاضافه مشترك نیست، زیرا هممعنی نیستند.
با توجه به سخن فوق پسوند "نا" در "فراخنا" كه پسوند
اسمساز از صفت است، با "نا" به معنی توان و طاقت و "نا" به معنی بوی غذای كهنه در جای مرطوب كه اسم هستند، مشترك نیست، زیرا معنایشان متفاوت است.
٤- وا، در: واداشتن، واخوردن، واریز، واكنش .
(ناگفته نماند كه "وا" از نظر ساخت، میانوند هم هست. مثلن در جورواجور . اما از نظر معنی این "وا" با "وا"ی میانوند فرق دارد، لذا وند مشترك نیست).
۵- ور، در: ورشكست، ورانداز.
٦- در، در: دریافت، درخواست، درماند.
پیشوندهای مشترك
١- بر، که بحث شد.
٢- بی، كه مشترك با حرفاضافه است: پیشوند در واژهی "بیكار"، حرفاضافه در جملهی "بی شما صفا ندارد".
٣- با، كه مشترك با حرفاضافه است: پیشوند در واژهی "باسواد"، حرفاضافه در جملهی "با علی به مسافرت رفتم".
دستوریان همه "بی "را در واژههایی مانند "بیسواد"، "بیكار" و "با" را در واژههایی مانند "باسواد" و "باشعور"، پیشوند دانستهاند.
اما بعضی به مسالهی اشتراك كه در بعضی از تكواژها هست، توجه نكرده و "بی "و "با "را فقط حرفاضافه میشمارند و پیشوند به حساب نیاوردهاند. (رك. ساخت اشتقاقی واژه ، صص ٦٣-٦١)
حال آنكه چنین نیست. اینها حرفاضافهی مشترك با پیشوند هستند.
"بی" در واژههایی مانند "بیكار" واژهساز است، زیرا از واژهی "كار" كه اسم است، صفت منفی "بیكار" ساخته است و میتوان گفت "بیكارتر". همچنین "با" در "باسواد"، كه میتوان گفت باسوادتر و این دقیقن مطابقت دارد با تعریف "وند"، لذا "بی" و "با" نمیتواند حرفاضافه باشد، بلكه حرفاضافهی مشترك با پیشوند هستند. از طرفی "بی" و "با"ی حرفاضافه پیش از اسم میآیند و آن را متمم میسازند؛ یعنی نقشنمای متمم هستند، نه پیشوند. مثلن در جملهی "من بی او به سفر نمیروم". بهعلاوه "بی" و "با"ی پیشوند واژه نیستند، حال آنكه "بی "و "با"ی حرفاضافه، واژه هستند. به عبارت دیگر "بی او" دو واژه است نه یك صفت، حال آنكه "بیكار" صفت است. یعنی نمیتوان گفت "بی اوتر".
٤ . نه، كه مشترك است با قید و حرف ربط. پیشوند مثل "نفهم" یا "نترس"، قید مثل "پرسیدم میآیی؟ گفت "نه" و حرف ربط مثل "علی آمد نه رضا".
۵ . هم، كه مشترك است با ضمیر .پیشوند در "همدل" و ضمیر در جملهی "با هم صحبت كردیم".
ب. پسوند(Suffix)
پسوند، وندی است كه در آخر پایه میآید .پسوند نیز مانند پیشوند بر سه گونه است:
١- پسوند با پایهی ساده، مانند"زار" در "گلزار" و "مند" در "كارمند".
٢- پسوند با پایهی مركب، مانند "خوشاخلاقی" (خوشاخلاق +ی)، گلفروشی.
٣- پسوند با پایهی مشتق، مانند "گرفتاری، فرآورده، بیقراری، ناهنجاری، ناسازگاری.
پسوند مختص و مشترك
پسوندها معمولن مختص هستند، مانند "زار"در "چمنزار". ولی پسوند مشترك نیز هست، مانند "گاه" كه در واژههای "شامگاه "و "سحرگاه "پسوند است، اما در مثال "گاه به دیدن من میآید" قید است.
پ. میانوند(Infix)
میانوند همانند پیشوند و پسوند تكواژ غیرمستقلی است كه در ساخت واژه كاربرد دارد منتها در درون پایه هم قرار میگیرد. میانوند همانند پیشوند و پسوند بر دو گونه است: مختص (خاص) و
مشترك.
یكم. میانوند مختص (خاص) آنست كه فقط میانوند قرار بگیرد. مانند "ا"، "اندر" و "وا".
الف. میانوند"ا" كه مختص است. این میانوند، هم میان پایهای میآید كه از تكرار یك تكواژ درست شده، مانند: سراسر، پیاپی، لبالب، دورادور، پیشاپیش، بینابین، گیراگیر، پایاپای و هم میان دو واژهی متفاوت مانند سراپا، سراشیب، سرازیر، رستاخیز، بناگوش، كمابیش.
ب. میانوند "وا" كه میان پایههایی قرار میگیرد كه از تكرار یك تكواژ درست شده است. مانند رنگوارنگ، جورواجور، كشواكش.
(چنانكه گفتیم "وا" از نظر ساخت پیشوند هم هست اما چون از
نظر معنی "وا"ی میانوند با "وا"ی پیشوند فرق دارد، پس مشترك نیستند).
پ. میانوند "اندر"، مانند نسلاندرنسل ، خماندرخم، خراباندرخراب، پیچاندرپیچ ، پشتاندرپشت.
("اندر" در گذشته حرفاضافه بوده است اما در فارسی امروز كاربرد ندارد و بهجای آن "در" به كار میرود).
دوم. میانوند مشترک: آنست كه با حرفاضافه یا حرف ربط مشترک باشد. میانوندهای مشترك عبارتند از:
الف. میانوند "به"، كه مشترك با حرفاضافه است، حرفاضافه مانند "به خانه رفتم"، میانوند مانند سربهسر ، لببهلب ، روبهرو ، رنگبهرنگ ، دربهدر، لنگهبهلنگه، لابهلا، شاخبهشاخ.
ب. میانوند "تا"، كه هم میان دو تكواژ تكراری میآید هم غیرتكراری. تكراری مانند: سرتاسر. غیرتكراری مانند: سرتاپا، سرتاته. "تا" مشترك با حرفاضافه است. حرفاضافه مانند "تا اصفهان رفت "
("تا"ی حرف ربط معنیش متفاوت است: رفتم تا او را ببینم).
پ. میانوند "تو"، در واژههای خرتوخر ، شاختوشاخ. "تو" نیز مشترك با حرفاضافه است. مانند: "توی خانه كسی نبود"، "تو" اسم هم هست؛ مانند "تو" در "توی دیگ را شست".
ت. میانوند "در"، در واژههای پیچدرپیچ، خمدرخم، تودرتو.
ث. میانوند "و" (o) كه مشترك با حرف ربط است. مانند: زدوخورد، دیدوبازدید، گفتوگو، پیچوتاب، چونوچرا، سردوگرم، گیرودار، تاختوتاز، داروندار، آمدوشد، رفتوآمد.
"و" (o) در صورت حروف ربط بودن: رفتم و (o) او را دیدم. سیب و (o) زردآلو چیدم.
تکواژ (o) در صورتی كه میانوند باشد، فقط بهصورت "o" تلفظ میشود. اما در صورت حرف ربط بودن، گونهی آزاد "va" دارد، مانند: رفتم و (va)او را دیدم.
ج. میانوند كسره كه مشترك با تكواژ اضافه است در تركیبهای اضافی مانند كتاب جغرافی و تركیبهای وصفی مانند كتاب خوب. كسره میانوند مانند: دستکم، تخممرغ، دمبخت، ضدانقلاب، دستخالی، سرحال. پیداست در صورتی كه این واژهها دارای كسره باشند ولی با دو تكیه تلفظ شوند، دیگر كسرهی میانوند نیستند و كسره مضاف و اضافه هستند؛ مثلن "تخم مرغ" مضاف و مضافالیه و کسرهی (e) تکواژ اضافه است. اما در تحممرغ كسرهی میانوند است، زیرا واژهای ساخته است. به عبارت دیگر كسرهی میان دو واژه در صورتی میانوند است كه واژهای بسازد و در این صورت فقط هجای پایانی تكیه خواهد داشت.
چ. میانوند"یا"، كه ظاهرن فقط در واژهی "شیر یا خط" هست.
میانوند با پایهی ساده و مركب
میانوند نیز مانند پیشوند و پسوند میتواند با پایهی ساده یا مركب یا مشتق مركب بیاید. به عبارت دیگر میانوند میتواند در درون واژهی ساده، درون واژهی مركب یا درون واژهی مشتق مركب قرار بگیرد.
١- میانوند با پایهی ساده
این نوع میانوند در زبانهایی مثل فارسی، انگلیسی و فرانسوی نیست. اما در زبان كامبوجی در آسیای شرقی هست. مثلن dek یعنی خوابیدن، اما اگر میان واجهای d و e میانوند mn قرار بگیرد، demnk به معنی"خواب" به كار میرود (Robins, 1989)
٢- میانوند با پایهی مركب
واژهی مركب"یكیك "در فرهنگ معین به معنی یكی پس از دیگری، فردآفرد آمده است. اگر میان آن میانوند"ا" قرار بگیرد، میشود یكایك.
واژهی مركب "پیشپیش "در فرهنگ معین آمده به معنی جلوجلو:
زانكه هر مرغی بهسوی جنس خویش
میپرد، او در پس و جان پیشپیش (مثنوی)
اگر در میان این واژهی مركب، میانوند "ا" افزوده شود، میشود: پیشاپیش.
پس تكواژ "ا" میانوندی است كه درون واژهی مركب قرار میگیرد. واژهی مركب "رنگرنگ" بنابر آنچه در فرهنگ معین آمده، صفت مركب است .اگر میان این واژهی مركب میانوند "وا" قرار بگیرد، میشود "رنگوارنگ".
اگر میانوند "ا" میان واژهی مركب "رنگرنگ" قرار بگیرد، میشود رنگارنگ و اگر میانوند آن "به" باشد، میشود رنگبهرنگ.
واژهی مركب "سرپا" طبق فرهنگ معین، مركب است به معنی ایستاده، برپا، منتصب. اگر میانوند "ا" در میان آن بیاید، میشود "سراپا "و اگر پسوند "ی" در آخر آن بیاید، میشود "سرپایی "
(كفش راحتی، كسی كه ایستاده كار میكند). به عبارت دیگر همچنان كه از واژهی "سرپا" با پسوند "ی" واژهی "سرپایی" ساخته شده، از همین واژه با میانوند "ا" واژهی "سراپا" ساخته شده است.
واژهی "رستاخیز" که از واژهی مركب "رستخیز" با میانوند "ا" درست شده است، به معنی مردهخیز است (ریسته در زبان پهلوی به معنی مرده است).
با این ترتیب در زبان فارسی میانوندهایی وجود دارد كه میان واژهی مركب قرار میگیرند.
٣- در بعضی مثالها، میانوند میان دو واژهی مشتق مركب قرار میگیرد، مثل واژهی مركب "بزنبكوب" كه از دو واژهی مشتق "بزن" و "بكوب "تركیب شده است. در میان این واژهی مشتق مركب میتواند میانوند "و" (o) بیاید، یعنی "بزنوبکوب".
واژههای "بخورنمیر "و "بشوربپوش" نیز با میانوند "و" (o) میآیند: بخورونمیر، بشوروبپوش.
واژهی پیچپیچ مركب است:
این شكم بیهنر پیچپیچ صبر ندارد كه بسازد به هیچ (سعدی) این واژه با میانوند "در" میشود پیچدرپیچ
به راه این امید پیچدرپیچ
مرا لطف تو میباید دگر هیچ
این واژهی مركب با میانوند "ا" میشود پیچاپیچ.
واژهی مركب "خواهناخواه "نیز با میانوند "و" میشود"خواهوناخواه".
پس همانگونه كه پیشوند و پسوند، هم به واژهی ساده افزوده میشوند و هم به واژهی مركب، میانوند نیز، هم میان واژهی ساده میتواند بیاید (در زبانهایی مثل سنسكریت و كامبوجی) و هم میان واژههای مركب یا مركب مشتق، همچنانكه در فارسی.
بنابراین نظر زبانشناسان غربی و به تبع آنها زبانشناسان ایرانی در مورد اینكه میانوند خاص واژهی ساده است و در فارسی وجود ندارد، بیاعتبار است.
میانوندها میان دو واژه قرار میگیرند. مانند واژههای سرازیر، سرتاسر، لببهلب، جورواجور و غیره.
پسوند هم در آخر واژهی مركب میآید، مانند ستمكاری (ستمكار + ی) و هم در آخر دو واژهی ساده. مانند دستكاری (دست + كار + ی). اگر میان همین دو واژهی ساده، میانوند "اندر" بیاید، مركب مشتق "دستاندركار" ساخته میشود.
اكثر زبانشناسان، بدون ذكر دلیل، میانوند را خاص پایهی ساده میدانند و بر این باورند كه در زبان انگلیسی، میانوند وجود
ندارد، اما همهی زبانشناسان چنین نظری ندارند. مثلن در كتاب فرهنگ زبان و زبانشناسی نوشتهی هارتمن میخوانیم كه میانوند، وندی است كه در درون واژه میآید [گفته نشده كه پایهی میانوند باید ساده باشد ].
ناگفته نماند بعضی حتا ابدال a به e را در واژهی manكه جمع آن میشود menو ابدال oo را به ee در واژهی foot كه جمع آن feet است، نوعی میانوند گرفتهاند (Robins 1989). حال آنكه راست است كه men از نظر معنا دو تكواژ است. اما تكواژ جمع در آن ساخت ندارد، بلكه تنها مصوت a به e بدل شده است و اینكه ساختگرایان این ابدال را تكواژ میگیرند، فقط جنبهی توجیهی دارد.
اگر این نوع ابدال را بشود میانوند گرفت، در زبان فارسی نیز وجود دارد. مانند فعل "برگاشت" كه از نظر معنی متعدی "برگشت " است. اما از نظر ساخت فقط a به â بدل شده است. همچنین در فعلهای دعایی "ماند" (mânad) که شکل دعایی آن میشود "ماناد" (mânâd) یا "بیند" و "دهد" كه صورت دعایی آنها "بیناد" و "دهاد" است و غیره. همچنین بن مضارع "دادن" یعنی "ده" (dah) مثل "میدهم" با بن امر این فعل "ده" (deh) و غیره.
با توجه به نظرات فوق میبینیم كه زبانشناسان در مورد میانوند و حتا "وند" با هم اختلافنظر دارند و از جمله، بعضی از مثالها
حاكی از این است كه در زبان انگلیسی هم در درون واژهی مركب میانوند میتواند باشد.
به هر حال میانوند نیز همانند پیشوند و پسوند میتواند هم به پایهی ساده افزوده شود هم به پایهی مركب یا مشتق، منتها در زبان فارسی میانوند با پایهی ساده وجود ندارد، اما دو نوع دیگر هست. وجود میانوند در فارسی واقعیتی است انكارناپذیر، اما چنین مینماید كه زبانشناسان غربی از وجود میانوند در درون واژهی مركب در زبان فارسی آگاه نبودهاند و متأسفانه بعضی از زبانشناسان ما و حتا دستورنویسان (ر.ك. دستور مفصل امروز، ١٣٨٢، صص ١٧۵-١٧۴) نظر این زبانشناسان غربی را كه نسنجیده میانوند را فقط وندی در واژه با پایهی ساده پنداشتهاند، وحی منزل دانسته و به استناد نظر نادرست آنان نوشتهاند كه در زبان فارسی میانوند وجود ندارد، حال آنكه وندها چه پیشوند و چه پسوند و چه میانوند میتوانند پایهی ساده داشته باشند یا مركب یا مشتق، همانگونه كه در زبان انگلیسی هست. مثلن اگر به واژهی سادهی luck پسوند "y" افزوده شود، میشود lucky و با پیشوند "un" میشود unlucky . پیشوند "re" را به واژهی مشتق Development میافزایند، میشود redevelopment . پسوند "ing" را به واژهی مرکب heartbreak (اندوه) میافزایند، میشود heartbreaking (دردناک). پسوند ship را به salesman میافزایند، میشود salesmanship.
(در مورد میانوند در زبان انگلیسی نظر بعضی از زبانشناسان را دیدیم).
خلاصهی مطلب: وجود سه میانوند خاص ("ا"، "وا" و "اندر" در فارسی امروز ) به تنهایی حاكی است كه در فارسی میانوند وجود دارد و میانوند خاص واژهی ساده نیست. این مساله در مورد میانوندهای دیگر كه زبانشناسان آنها را حرف ربط میگیرند، مانند "و" در واژههای "گفتوگو" و "زدوخورد "و یا حرفاضافه مانند "تا" و "به" در واژههای "سرتاپا" و "سربهسر" درست نمی نماید، ولی چنانكه گفتیم این امری عادی است كه یك واژه یا تكواژ در یك كاربرد یك نوع باشد و در كاربرد دیگر نوعی دیگر، مثلن "هم" معنی مشاركت دارد، اما بسته به كاربرد، نوع آن فرق میكند. "هم" در مثال "من هم او را دیدهام" قید است، در جملهی "با هم صحبت كردیم" ضمیر است و در واژهی "همكار" پیشوند.
آخر، "و" در واژهی "جستوجو" چهگونه ممكن است حرف ربط باشد؟ مگر تعریف حرف ربط این نیست كه دو جمله را پیوند میدهد و بعضی از آنها دو كلمه را به هم معطوف میسازند؟ "جستوجو" واژهای است كه با میانوند "و" ساخته شده و یك تكیه دارد، همچنین واژهی "رفتوآمد"، حال آنكه در "علی رفت و آمد "دو جمله است و دو تكیه دارد.
از طرفی "و" حرف ربط را میشود"va" تلفظ كرد، حال آنكه میانوند "و" فقط به صورت "o" است. "و" در "رفت و برگشت" و "كتاب و دفتر "حرف ربط است، اما در واژهی "جستوجو" میانوند است و نمی توان آن را "va" تلفظ كرد.
راست است كه در تعداد محدودی واژه حرفاضافه به كار رفته است. مانند "ازخودراضی"، "ازمابهتران"، "ازجانگذشته "و غیره، ولی باید دانست كه اینگونه واژهها از حرفاضافه بهعلاوهی واژه یا واژههای دیگر ساخته نشدهاند، بلكه از واژههایی كه نیاز به متمم دارند، بهعلاوهی متمم برای آن واژه درست شدهاند. برای توضیح باید گفت كه بعضی از واژهها اعم از فعل، صفت، اسم، قید تفضیلی، و صوت نیاز به متمم دارند. مانند "نازیدن" در مثال "او به ثروتش می نازد" (متمم فعل)، "افراد علاقهمند به ورزش" (متمم صفت)، "علی به موسیقی علاقه بسیار دارد" (متمم اسم)، "از من زودتر آمد" (متمم قید تفضیلی)، "حیف از شما" (متمم صوت).) وحیدیان كامیار، ١٣٨٢ ، ص ٢٩).
با توجه به مسألهی فوق در واژهی "ازخودراضی"، "راضی" واژهای است كه همیشه نیاز به متمم دارد. بنابراین در واژهی "ازخودراضی"، "راضی" واژهای است که همیشه نیاز به متمم دارد. بنابراین واژهی "ازخودراضی" برابر است با "ازخود" (متمم) + واژهی "راضی"، و در واژهی "ازخدابیخبر"، "ازخدا" متمم "بیخبر" است. در واژهی "ازمابهتران"، "بهتر" نیاز به متمم دارد، بنابراین "ازما" متمم آن است.
پس بعضی از واژهها با متمم، مركب میشوند، همچنانكه بعضی با مفعول. مانند "درسخوان "كه ژرفساخت آن یعنی كسی كه درس را میخواند یا "نكتهیاب "یعنی كسی كه نكته را مییابد. بعضی از واژههای مركب نیز با نهاد تركیب شدهاند. مانند واژهی "بادآورده".
از طرفی واژههای اندكی هستند كه با حرفاضافه ساخته شده اند. اما اینها كلیشه هستند و ساخت آنها زایا نیست. مانند ازاصل، ازقضا، بهوسیله، درباره. این گونه واژهها نیز در آغاز
متمم بودهاند نه واژهی مركب، اما به مرور زمان، اسم بعد از آنها كه متمم بوده است، معنی خود را از دست داده و مركب شدهاند. مثلن جملهی "فرهاد بهوسیلهی كالسكه آمد"، به این معنی بوده
كه وسیلهی آمدن كالسكه بوده است. اما امروز در واژهی "بهوسیله" معنی وسیله از میان رفته و كل "بهوسیله" یعنی "با"؛ حال آنكه تكواژهای "با "و "بی" زایا هستند و نه تنها تعداد واژههایی كه بهوسیلهی اینها ساخته شده، زیاد است (رك. فرهنگهای فارسی)، بلكه زایا هستند و حتا با واژههای دخیل واژهی مشتق میسازند. مانند: بااتیكت، بیپرستیژ، باكلاس، بیكلاس. پس تكواژهای "با" و "بی" در ساخت واژه، پیشوند زایا هستند و همانند دیگر وندها تابع قاعده.
با توجه به نكات فوق میبینیم كه میانوند خاص واژهی ساده نیست و در زبان فارسی میانوند وجود دارد.
در پایان گفتنی است كه گرچه غربیان از نظر علمی و متدولوژی پیشرفته و معمولن دقیق هستن، بااینهمه نباید پنداشت كه خطا نمیكنند و هرچه میگویند حكم وحی منزل را دارد. مثلن در مورد همین میانوند و وند چنانكه دیدیم نه تنها اختلاف نظر دارند، بلكه در مطالب ایشان خطا و تناقض نیز هست. از جمله اینكه:
١ توصیف وند نشان میدهد كه "وند"، چه پیشوند چه پسوند و چه میانوند، هم به پایهی ساده میپیوندد و هم به پایهی مركب و مشتق، پس چرا میانوند را خاص واژهی ساده بدانند !
(چنانكه گفتیم، مثالهای بعضی از زبانشناسان نشان میدهد كه میانوند در واژهی مركب هم هست، اما این نكته بهصراحت مطرح نشده است).
٢ بعضی میانوند را تكواژ وابسته گرفتهاند. اما بعضی آن را واژه دانستهاند(! مانند جرج یول
٣ بعضی آن را صوت دانستهاند! (ریچارد و دیگران)، ترجمه ١٣٧٢، ص ١٣
٤ حتا آن را حرف هم دانستهاند، حال آنكه حرف صورت مكتوب است. (همان)
٥ بعضی ابدال مصوتی به مصوت دیگر را بهصرف اینكه در معنی موجب بهوجودآمدن تكواژی میشود، میانوند دانستهاند.
با توجه به نظرات فوق و اثبات اینكه در فارسی تكواژهایی هست كه جز میانوند نمیتواند باشد، آیا درست است بهصرف نظر بعضی از زبانشناسان غربی كه میانوند را خاص واژه دانستهاند، بگوییم در فارسی میانوند نیست؟!
منابع و مآخذ:
1- Hartman / R.R.K /and stork.F.C Dictionary of language and linguistics Britain- 1973
2- Robins R.H.R.General linguistics- 1989-U.S.A
٣- ریچارد، جك و دیگران، مترجم حسین وثوقی، سید اكبر میر حسینی، فرهنگ توضیحی زبانشناسی كاربردی لانگمن، ص ١٣
۴- فرشیدورد، خسرو. دستور مفصل امروز، ١٣٨٢ ، تهران.
۵- كلباسی، ایران. ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز، ١٣٨٠، پژوهشگاه علوم انسانی.
۶- هاجری، ضیاء الدین. فرهنگ وندهای فارسی، ١٣٧۵ تهران. ،١٣٨٢،
٧- وحیدیان كامیار ، تقی. دستور زبان فارسی «١» انتشارات سمت.
٨- یول ، جورج ، (مترجمان اسماعیل جاوید، حسین وثوقی)، ١٣٧٠.
نظرات شما عزیزان: